رادمنش | شهرآرانیوز؛ حکمت و فلسفه ایرانی چیست؟ راه رستگاری از نظر حکیمان ایرانی کدام است؟ آیا ما هر چه از حکمت و فلسفه داریم از یونان وام گرفته و پرورده ایم یا حکیمان و اندیشمندان ایرانی نیز نظریاتی در باب بهترین شیوه زیست فردی و اجتماعی داده اند؟ دکتر اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی، ادبیات و حافظ شناس، بر این باور است که ما ایرانیان حکمتی عملی از آن خود داریم که میشود در کم آزاری و بی آزاری خلاصه اش کرد. موضوعی که شاعران بزرگ ایران از فردوسی تا سعدی و حافظ بارها به آن اشاره و بر آن تأکید کرده اند.
محور سخنان او در همایش «شاهنامه و امر سیاسی» که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، همین موضوع بود. دادبه با استناد به سخن سخنوران بزرگ پارسی، بی آزاری را از نشانههای دانایی و آزاررساندن -چه به انسان و چه به دیگر جانداران و حتی به محیط زیست- را نشانه شخص نادان دانست. آنچه در ادامه میآید بخشی از سخنرانی اوست.
چند سال پیش بحثی درگرفته بود که ما حکمت عملی مستقل نداریم و آنچه خواجه نصیر و دیگران آورده اند، حرفهای یونانیان است. اما من با جست وجو در ادب فارسی که آیینه تمام نمای فرهنگ ملی ماست دیدم این حرف درست نیست و ما حکمت عملی مستقلی داریم که حرفهای یونانیان را هم در برمی گیرد.
اگر حرفهای یونانیان را خیلی فرموله کنیم سؤالشان این است که چه کنیم تا خوشبخت شویم؟ راه رستگاری و سعادت چیست؟ سقراط و افلاطون گفتند دانایی؛ دانایی کلید سعادت است و نادانی هم دلیل شقاوت و بدبختی. ارسطو حد وسط را مطرح کرد و تئوری اعتدال را برگزید، چون هم تفریط یونانیان و مقاومت نکردن در برابر اسکندر را دیده بود و هم افراط اسکندر و کارهایی که کرد.
فرمول ما چی بود؟ فرمولی که در ایران بود و ما باید آن را بازشناسی کنیم، فرمول کم آزاری است. من در متون ادبی که دنبال این موضوع گشتم، رسیدم به «هفت اورنگ» جامی؛ آنجایی که دهقانی میدود جلوی پادشاه و میگوید:
اصلِ دینِ مغان کم آزاری است
کردی آزارم، این چه دینداری است؟
بعد که مسئله را دنبال کردم دیدم قصه خیلی جدی است. شاعران ما گفته اند اگر کسی کم آزار باشد (کم آزار اینجا به معنی بی آزار هم هست)، کار درست است. من این مسئله را با آثار سعدی هم تطبیق دادم. این فرمول حکمت عملی ماست. اگر قصه را دنبال کنیم میفهمیم کسی کم آزار است که دانا باشد، آدم نادان و احمق که کم آزار نیست، مردم آزار است. کسی که داناست اهل افراط و تفریط نیست. کسی که مردم آزار نیست، اعتدال را رعایت میکند.
شاهنامه تأکید دارد بر همین موضوع و موارد متعددی از کم آزاری و بی آزاری را مطرح کرده است و توجه داشته بر هر دو وجه این جهانی و آن جهانی. مثلا این بیت معروف:
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
بترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
فردوسی در موارد متعددی این تعبیر را به کار برده است، از جمله در داستان ایرج، جایی که پدر دارد او را نصیحت میکند و میگوید:
نباید ز گیتی تو را یار کس
بی آزاری و راستی یار بس
و این را گسترش میدهد و تأکید میکند بر روش بی آزاری و نیکوکاری که خاستگاه کهن تری دارد. فردوسی فقط به مسئله نیازردن انسان توجه ندارد، به چیزهایی که امروز درباره حقوق حیوانات و توجه به محیط زیست مطرح میشود نیز توجه داشته است. آن گزارش سعدی همین است که میگوید:
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
البته ضبط این شعر در شاهنامه به این صورت است:
مکش مورکی را که دانه کَش است
که او نیز جان دارد و جان خَش است
این در جایی مطرح میشود که میخواهند ایرج را بکشند. مسئله پرهیز از هرگونه آزار و اذیت و آدم کشی است. حتی قصه «درخت افکن بُوَد کم زندگانی» که در «خسرو و شیرین» آمده و توجه میدهد به محیط زیست و درخت -که این روزها با ماجرای پارک قیطریه مطرح است - باز ریشه در شاهنامه دارد.
دو جا -تا جایی که من خاطرم است- در شاهنامه هست که درخت را از بین میبرند، و از بین بَرَنده درخت روزگار ناخوشی برایش پیش میآید و از بین میرود. یکی جایی که فرامرز درختی که شغاد در آن است را میسوزاند و دیگری جایی که فریدون سروها را که نماد ایرج است پس از مرگ او نابود میکند که عاقبت خودش کور میشود. بیندیشیم که اگر اصل کم آزاری و بی آزاری پیش چشممان باشد، چه به عنوان رفتار فردی و چه رفتار جمعی، جهان گلستان نخواهد شد؟
سخنم را پایان میدهم با آن شاهکاری که حافظ خلق کرده است که به نظرم مخاطبش جایی که میگوید «جز آستان توام در جهان پناهی نیست» ایران بوده:
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این
گناهی نیست